هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

چرا بد امتحان میدیم؟

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ

بعد از اینکه دیدم تعداد زیادی از افراد دیروز سر مرحله سوم المپیاد کامپیوتر به مشکلاتی خوردن و نتونستن نمره ای اندازه ی تواناییشون کسب کنن، لازم دونستم این متن رو بنویسم.

یکسری اشتباه هست که توی امتحان نباید بکنیم؛ حالا امتحان هرچی باشه، المپیاد یا امتحان درس مدرسه یا زبان یا کنکور. دونستنشون خالی از لطف نیست، تلاش هم میکنم نحوه ی پیش گیری و نحوه ی برخورد باشون رو هم بنویسم. اگه راه دیگه ای برای پیشگیری ویا برخورد با این موضوعات دارین، خوشحال میشم بگین تا مطلب رو تکمیل کنم!



مهم تر از همه: بزرگ جلوه دادن امتحان => استرس

"اگه تو این امتحان xـم نشم خرم"

"اگه قبول نشم جلو ۸۰ میلیون نفر ضایع میشم"

"آینده ی تاریخ بشر به این امتحان من بستگی داره"

حتا اگه کاملن هم حق با تو باشه، نباید اجازه بدی اینجور افکار نزدیک ذهنت هم بشه! تجربه ثابت کرده همیشه عدم توجه به نتیجه، رو نتیجه ی امتحان تاثیر مثبت داره!

بذار یه مثال بزنم. میخوای یه امتحانی رو بدی و چندین ساله که براش کار کردی. همه ی امتحان های مشابهی که پیدا کردی رو دادی و نمره ی خوب گرفتی و مطمئنی میتونی خوب امتحان بدی. نیم ساعت مونده به امتحان، میشینی فکر میکنی به این همه مدتی که درس خوندی و اینکه اگه خوب امتحان ندی چی میشه و فک و فامیل ازت انتظار دارن و اینا، در نتیجه استرس ورت میداره. میری سر جلسه برگه رو میدن، سوال اول رو میخونی. یه مقداری باش کلنجار میری و میبینی که نمیتونی حلش کنی؛ دلیلش هم واضحه، چون قلبت داره میاد تو دهنت از بس استرس داری و نمیتونی به سوال درست فکر کنی. ولی خب خودت نمیفهمی اینو، فکر میکنی در تواناییت نیست که اینو  حل کنی و همه مشکلات "نتونستن اینو حل کردن" میاد جلو چشت، در نتیجه استرست بیشتر میشه. کلی از وقتت رفته پس سوال ۱ رو ول میکنی میری سوال بعدی. سوالو میخونی و یک پنجم زمان عادی روش میمونی (چون فکر میکنی خیلی از وقت عقبی!) و میبینی که نمیتونی حلش کنی، پس ولش میکنی و میری سوال بعد. همینجوری چنتا سوال رو رد میکنی و میرسی به یه سوالی که واقعن آسونه و میتونی حلش کنی. ولی بخاطر استرسی که داری، بی دقتی میکنی و جواب رو غلط در میاری (یا اگه برنامه نویسی باشه، باگ میزنی) و بازم کلی وقتت تلف میشه.

یهو میبینی که نصف زمان امتحان گذشته و بنظرت ۱۰٪ زمان معمولیت سوال حل کردی (که در واقع خیلی کمتر از این حل کردی خودت نمیدونی!). توی امتحان های آزمایشی و مشابهی که دادی هیچوقت انقدر استرس نداشتی و این شرایط برات غریبه، و اینجاست که زندگیت رو میبازی!

کلی وقتت تلف شد، بخاطر ضیق وقت هم سر سوالایی که قبلن حل کردی نمیری و فکر میکنی درست حل کردی (ولی نکردی!)، و خلاصه اگه یه موز میومد سر جلسه در نهایت از تو نمرش بیشتر میشد.


حالا چیکار بکنیم؟

ریشه ی این طرز فکرا این رفتار بچگانست که هممون داریم: اگه نشه آسمون به زمین میاد، باید بشه!

هروقت میخوایم یه ریسکی رو انجام بدیم باید همه ی عواقب ممکن رو بپذیریم! اصلن تعریف ریسک همینه، ممکنه موفق نشی! هیچ امتحانی تو دنیا نیست که کسی قبل امتحان ۱۰۰٪  از رتبه ی  بعد از امتحانش مطمئن باشه. حتا طراح امتحان هم نمیتونه از رتبه ی امتحان دهنده ها مطمئن باشه! خب چرا اکثر ما میگیم خدا کنه که "بشه" و کلن احتمال "نشدن" یه رخداد تصادفی رو در نظر نمیگیریم؟؟

دلیل اینم معلومه. چون برنامه ی  آیندمون رو خودمون نریختیم یا اگه ریختیم با خودمون روراست نبودیم. واقعن نباید انتظار داشته باشیم که براحتی بتونیم مسیری که یکی تونسته تا آخر بره رو بریم. انقد زیادن آدمایی که زندگیشون رو میسپرن به جماعت تا هرجا میخواد ببره و در نهایت میگن "کاش میچسبیدم به علاقم". این جمله ی معروف یعنی همین، باید خودمون فکر کنیم و آیندمون رو مشخص کنیم.

پس بیاین برا خودمون برنامه ریزی کنیم! تکلیفمون با خودمون روشن باشه، وقتی از خودمون میپرسیم اگه نشد چی بتونیم جواب بدیم. پل های پشت سرمون رو هم خراب نکنیم! اینا علاوه بر تاثیرای بزرگی که روی خود زندگیمون میذاره، از این مشکلات هم توی مسیر جلوگیری میکنه. 


خب حالا ازین بگذریم، یکسری چیز هستن که برای آدم مهمن. مثلن دیدگاه بقیه و رتبه و بالاتر شدن از یکسری افراد توی این امتحان. میتونیم موقع امتحان دادن به دقیقن همین موارد فکر کنیم یا بگیم "من باید ۸۰٪ نمره ی این امتحان رو بگیرم"، یا میتونیم بصورت غیر مستقیم همه ی این کار ها رو باهم بکنیم! با این دیدگاه بریم سر جلسه که "من تا الان تلاشم رو کردم تا برای این امتحان آماده بشم، الان هم باید تمام تلاشم رو بکنم که بهترین امتحان ممکن رو بدم، مستقل از نحوه ی امتحان دادن بقیه و یا نمره ای که قراره بگیرم." بهترین امتحان ممکن رو دادن اینکه رتبت خوب بشه و اینا رو تو خودش میگنجونه و از استرس هم جلوگیری میکنه!


اشتباه خوندن صورت سوال

این یه بی دقتی خیلی رایجه که تا یکی دوبار ازش ضربه نخوری درک نمیکنی چقدر میتونه مضر باشه! صورت سوال رو باید کامل و با دقت بخونیم. اگه امتحان برنامه نویسیه، یک کار مفید اینه که بعد از حل کردن سوال بصورت تئوری و قبل از دست به کد شدن حتمن یک دور دیگه صورت سوال رو با دقت بخونیم تا ببینیم راه حل مشکلی نداشته باشه. همچنین اگه روی سوالی اندازه ی معقولی فکر کردیم و نتونستیم حلش کنیم، یک دور دیگه صورت سوال رو بخونیم! صورت سوال رو چندین دور خوندن هم شهودی که از سوال داریم رو زیاد میکنه هم جلوی اشتباه رو میگیره.


گیر کردن روی سوال

همیشه باید حواسمون به زمان باشه. توی المپیاد (مخصوصن کامپیوتر و ریاضی و این سبک درس ها)، امتحان یعنی چالش از نظر زمانی! وقتی پیش نیاز یه امتحان رو داریم در زمان نامحدود میتونیم همه ی سوالاشو حل کنیم، پس همه ی مشکل ما سر زمانه.

یه راه حل خوب برای این موضوع اینه: توی چرک نویس هربار که میریم روی سوالی فکر کنیم، یه خط بکشیم که از اینجا به بعد قراره برای این سوال فکر کنیم، ساعت رو یادداشت کنیم، یه ساعت هم یادداشت کنیم که به نظرمون تو اون ساعت باید دست از این سوال بکشیم و بریم سوال بعد. اگه به موقعی رسیدیم که قراره سوال رو ول کنیم، یکم بررسی کنیم که الان می صرفه بمونیم یا نه. اگه نمیصرفید باید ول کنیم! این هم مشکل بزرگیه که به جای خوبی میرسیم (یا مثلن کدی بلند میزنیم که باید درست باشه ولی از دیباگش عاجزیم) و دلمون نمیاد ولش کنیم، کلی وقت سر همین تلف میکنیم.

 موقع فکر کردن هم اگه به لم یا نتیجه ای رسیدیم حتمن اونو یادداشت کنیم که اگه بعدن برگشتیم روی این سوال همه ی اطلاعاتمون رو بتونیم سریع برگردونیم به ذهنمون.

حین امتحان که فایده ی این روش مشخصه، بعد از امتحان هم یه خلاصه از نحوه ی امتحان دادنمون روی چرک نویس داریم و میتونیم زمان بندی رو آنالیز کنیم و با این سبک امتحان آزمایشی دادن، توانایی برنامه ریزی درست زمانی موقه امتحانمون رو تقویت کنیم.


عدم شناخت خود (یا عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس کاذب)

این مشکل توی المپیاد کامپیوتر خیلی بارزه! توی یک سری از امتحان های اون، سوال هایی هستن که بخش های مختلفی دارند و با حل کردن بخش های سخت تر، بخش های آسون تر هم حل میشن.

مثلن کسی میره سر جلسه و خیلی با وسواس میاد هر سوال رو از آسون ترین بخشش شروع به حل کردن میکنه تا برسه به سخت ترین بخش ها، در صورتی که اگه همون اول میرفت سراغ بخش سخت، در مجموع سریعتر سوالا رو حل میکرد. یا کسی که تا اواخر آزمون رو بخش های سخت سوال ها فکر میکنه ولی نمیتونه حلشون کنه و خیلی دیر میره سراغ بخش های آسون.

باید خودمون رو بشناسیم. با دادن امتحان های مشابه متعدد این شناخت دستمون میاد. البته این هم غلطه که وقتی فکر میکنیم نمیتونیم بخش های سخت رو حل کنیم، کلن سراغشون نریم، چون ممکنه آسون باشن. باید با توجه به شناختمون از خودمون موقه امتحان برنامه بریزیم و اگه پیشرفتی کردیم برنامه ریزیمون رو متناسب با اون تغییر بدیم تا بیشترین بازده رو داشته باشیم.


با دیدگاه روی سوال فکر کردن

بارها تاثیر تلقین رو شنیدیم! پس برای خودمون راجع به سوال قضاوت نکنیم. مثلن اینجوری که "آزمون قبلی سخت بود پس اینم باید سخت باشه" یا برعکسش، باعث میشه نحوه ی تفکرمون روی سوال رو محدود کنیم و اگه اشتباه کرده باشیم برامون خیلی گرون تموم بشه. بیاین بذاریم مغز کار خودشو بکنه و با اسم یا نمره سوال یا با نگاه به سوالای مربوط بهش راجع بهش قضاوت نکنیم!


باشه که مفید واقع بشه! :)

۹۴/۰۵/۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مهدی شکری

استرس

المپیاد

امتحان

نظرات  (۱۲)

خیلی هم خوب :D
ولی من برام یه سوال پیش اومده , شما واقعا سر جلسه ی مرحله ی ۳ , در حال بازی کردن بودین !؟
پاسخ:
نه آقا، کاملن تکذیب میکنم! D:
۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۰ احسان کفشدار گوهرشادی
کاملن درسته :)
پاسخ:
:)
۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۱ علیرضا توفیقی محمدی
درپاسخ به @soroosh بازی نمیکرد! استراحت میکرد و کد چرت میزد! :D خخخخخخخ

آقا خوب نوشته بودی ممنون! قشنگ بود واقعا! مطمئنا برای یه سری مثل من نوشته بودی این رو! :D

ان‌شاءالله امسال طلا میشی ماهم سال دیگه طلا میشیم! :D

یه چیزی که هست برای اونایی که به خدا اعتقاد دارن! واقعا ممکنه قسمت بوده یا خدا می‌خواسته قبول نشید! یا واقعا قبول شدنتون باعث اتفاق بدی میشده براتون! مثلا من توی برگشتن به یزد، واگن کناری‌مون توی قطار آتیش گرفت!(البته خیلی آتش وحشتناکی نبود) ولی ممکن بود واگن ما آتش بگیره و آتش وحشتناک بشه و زغال بشم مثلا! :)

تازه فکر نکنید (نکنیم) که امتحان واقعا مهمه! مثلا المپیاد! چند درصد از افراد تاثیرگذار و خفن دنیا المپیادی بودن؟ توی کنکور رتبه تک‌رقمی شدن و .... ؟

بد‌ترین حالت ممکن اینه که یه سری میان آدم رو تحقیر میکنن دیگه! مهم هست واقعا؟


پاسخ:
متشکرم!
حرفاتو کاملن قبول دارم! :)
طلا شدی شیرنی ما یادت نره! D:
ممنون واقعن! :)
وقتی متنو می خوندم حس میکردم کاملن داره منو میگه :)) چونکه توی دو روز مرحله سه سوال اشتباه خوندم ، استرس داشتم و تقریبن همه ی مشکلاتی که گفتین...
امیدوارم سال دیگه به هیچ وجه چنین شرایطی نداشته باشم...
پاسخ:
ایشالا سال بعد! :)
۰۷ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۷ مهدی غزنوی
مسئله ی تلاش کردن به قدر کافی هم مهمه واقعا. به نظرم اگه کسی با دونستن جواب "اگه نشد چی؟" تمام تلاششو بکنه، صرف نظر از نتیجه هیچ ضرری نکرده. مثلا تو همین کامپیوتر می تونه تو acm جبران کنه که بسیار مهم تر از ioi هست.
یه داستانی هم تعریف کنم که نشون میده بعضی وقت ها قرار نیست یه اتفاقی بیفته:
یکی از فامیل های نزدیکم سر جلسه کنکور کنار پنجره نشسته بوده، پشت پنجره یه آجر گذاشته بودن که باز نشه.
یهو یه باد شدیدی میاد و آجر میافته روی میزش و ورق هاشو پخش و پلا می کنه و تا دوباره به خودش میاد وقت زیادی ازش تلف میشه وآخرشم نمی تونه رتبه ی خوبی بگیره (هر چند رتبش بد هم نشد.)

اگر ناخدا جامه از تن درد / خدا کشتی آنجا که خواهد برد
;)
پاسخ:
قبول دارم، ممنون بابت داستان خوب! :)
۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۲ amirreza poorakhavan
دقیقن عین منٍ بد بخت :(
۱۵ نمره‌ی بدیهی سوال ۱ رو کلن نخوندم تو م۲.کلن یه جمله بود.جالب بود که بعدش که جهان بهم زنگ زد گفت این سوال رو چی نوشتی؟ چیزایی که واسه بخش اول سوال ۱ بود رو گفتم براش.
بعدش گفت واسه بخش دو چی؟ گفتم بخش دو که نداشت اصلن!! گفت تا جایی که من یادمه داشت.بعد رفت سوالا رو از رو opedia برداشت نیگا کرد.تو همون فاصله من اون قسمت رو حل کردم تو ذهنم! این یعنی ته بد شانسی :'(.
پاسخ:
حالا خودتو ناراحت نکن!
امیرکسری هم همین اشتباهو کرد، مرحله ۳ با اختلاف ۶-۷ نمره (از ۵۰۰) قبول نشد. هیچکی باورش نمیشد قبول نشه.
ایشالا سال بعد جبران کنی! :)
شما سال دوم چیا خوندید رفتید دوره؟؟؟؟
منم میخوام مثه شما عمل کننم
پاسخ:
من که خیلی تنبلی کردم! D: پیشنهاد میکنم مثه کس دیگه ای عمل کنی! D:
پست هایی که تو شاززز هستن رو بخون، خیلی خوبن! :)
مهدی، این مورد اولیه چقدر آشناست پسر!
میمردی اول دوره این وبلاگتو به من معرفی میکردی عزیزم؟! :دی
پاسخ:
آ! میگفتم این بخش خیلی شبیه یه فرد بخصوصه، ولی یادم نمیومد کی! D:
حالا خوندی مطلبو دیگه! اتفاق خاصی که نیفتاده! XD
اولا این مطلبت واسه ۱ مرداده :دی
دوما تو که از این رفتار مرگبار من خبر نداشتی!
نتیجه: اون شخص بخصوص یکی دیگست احتمالا!
پاسخ:
نه قطعن اون شخص خودت بودی(پس کی میتونه باشه؟)، ولی این یه دلیل منطقیه که چرا یادم نمیومد اون شخص کیه!
۱۸ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۵ شخص به خصوص
ایقدر درباره ی من بحث نکنید :/
پاسخ:
باشه، دیگه نمی‌کنیم؛ ولی باید خودت تلاش کنی!
۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۹:۲۴ حضرت گراف خان :|
مورد 1 خیلی برجسته اس 
ولی نمیدونم تهش هرچی باشه این افکار هستن هرچقدر بخوای مبارزه کنی بیخیال نمیشن
واقعا قفل میکنم من سر امتحان
واقعا اینا نابودت میکنه
پاسخ:
آره
الآن سه سال و چند ماه از اون موقعی که این متنو نوشتم می‌گذره، ولی هنوز برا خودم هم گاهی وقت‌ها پیش میاد!
فکر می‌کنم راهش اینه که بدونیم اینا سرمنشاشون کجاست و سر امتحان و مواقع حساس اگه استرس گرفتیم بفهمیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی