هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

بدیهیات سخت: اتلاف وقت توی صف انتخابات وایستادن

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ق.ظ

خیلی وقته که یچیزایی توی ذهن من اومدن و گه‌گاهی بهشون فکر می‌کنم. الان (همین الان!) اسمش رو گذاشتم بدیهیات سخت، که در آینده هم خیلی محتمله که اسمش رو عوض کنم! ایشالا توی پستی جدید بیشتر توضیح میدم و تعریفش می‌کنم و اینا! بعد از اینکه این فکر کردنا شروع شد، یکم که گذشت، تصمیم گرفتم اینجا بنویسمشون. نتیجش هم شد ۳ تا متن نصفه-نیمه! ولی یچیزی یاد گرفتم، اینکه وقتی انگیزه داری، وقتی تازه به نتیجه رسیدی، اون موقع باید بنویسی. تا می‌تونی باید همون موقع بنویسی! اگه ننوشتی یا نصفه موند هم باید دقیق براش برنامه بریزی که کی قراره ادامش بدی و تموم بشه. در غیر این صورت اگه ولش کنی تا هروقت حال داشتی ادامه بدیش، خب شکست می‌خوره و هیچ‌وقت تموم نمیشه..!

منم ساعت ۱ شروع کردم به نوشتن و الان اینی شده که تو ادامه‌ی مطلبه. پس خیلی هم انتظار نداشته باشین، متنی که توی ۴۵ دیقه نوشته شده، اونم نصف شب، معلوم‌الحاله دیگه! 😁




خب،

من امروز رأی دادم.


امروز از صبح تقریباً زود، بشدت درگیر چنتا کار بودم که یهو چنتا کار دیگه هم افتادن روش و باعث شدن خیلی اوضاع قاراشمیش بشه. کار بود که روی کار میومد و حتی وقت درست غذا خوردن رو هم نتونستم به خودم بدم... آخرای روز، بعد از اذان مغرب، اوضاع خیلی بهتر شده بود. فقط دو، سه تا کار داشتم که نگرانشون بودم که یکی از بزرگ‌هاش هم نیم ساعت بعدش فهمیدم بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم براش وقت دارم. بارهای خیلی بزرگی از روی دوشم برداشته شدن و یه نفس خیلی راحتی کشیدم! سریع رفتم که هرچه زودتر رأی بدم و که بار اون هم برداشته بشه. ولی... بدلیل سیستم بسیار بدوی رأی‌گیری و هم‌چنین رعایت نکردن صف، حدود ۳ ساعت توی صف بودم! تقریباً رأس ساعت ۱۲ رأیم رو انداختم، یا کلی دعوا سر نوبت و استرس اینکه نکنه نوبتم نرسه...


این وضعیت نابسامان بود که منو به فکر فرو برد. مقدار زیادی هم عصبانی بودم بخاطر این سیستم بدوی. می‌دیدم که چقدر وقتمون تلف میشه و مسئولین رأی‌گیری چقدر بیش‌تر از ما اذیت میشن بخاطر این موضوع. انقدر احساسی شده بودم که چندجا شروع کردم به این اوضاع فوش دادن و گفتم که من جدی پیگیری می‌کنم که این اوضاع باید از این بدویّت در بیاد و اگر هم نیاد، دفعات بعدی من خودم میرم توی حوزه رأی‌گیری کمک می‌کنم.


ولی نظرم عوض شد. ساعت ۱۲:۵۰ بود که دوباره به ذهنم چیزایی رسید که نظرم رو عوض کردن. رفتم و جاهایی که فوش داده بودم هم اعلان کردم!


دوست دارم روند فکری که کردم راجع به این قضیه رو  بهتون بگم. بنظرم جزو چیزاییه که اول بنظر بدیهتاً درست میاد، ولی اگه بهش درست و عمیف فکر کنیم می‌بینیم که نه چقدر می‌تونه غلط باشه!


اول حساب کردم، دیدم کم کمش ۳ میلیون نفر-ساعت وقت کمتر پای صندوق‌ها و توی صف میره اگه یکم، فقط یکم این سیستم کامپیوتری‌تر بشه! که با کارت ملی هوشمند صرفن بزنن و برگه‌هه براشون چاپ بشه بجای اینکه ۳ جا نوشته بشه. حتی اون کاری که پشت‌صحنه انجام میشه برای اینکه تطبیق بدن و چک کنن کسی چنبار نزده باشه و وارد سیستم بکنن هم کم میشه.

خب، ۳ میلیون ساعت کم نیست! چه کارهایی که نمیشه با این سه میلیون ساعت کرد! همین‌جوری نگذریم از ۳ میلیون ساعت! خیلی عدد بزرگیه! میشه یه نفری ۴۱۰۰ سال هر روز ۱۲ ساعت کار بکنه! یا میشه حدود ۲۰۰ تا شرکت تاسیس کرد و تا ۲ سال ادارشون کرد! 

ولی،

ولی،

حواسم به یه نکته‌ای نبود. من مشابه این اشتباه رو چندین بار کردم و از بقیه هم کم ندیدم...

اینکه آیا الان وقت مردم داره تلف میشه پای صندوق‌ها؟ من که ۳ ساعت وایستادم و اونی که ۶ ساعت وایستاده (میشناسم!) و کللی آدم دیگه، آیا همه‌ی این وقتشون تلف شده؟!

نه دیگه!

۳ تا چیز!


اوّلاً که، خب همین سختی و توی صف وایستادنه، چون سخته، باعث میشه ما خودمون رو "سختی کشیده برای مملکت" حساب کنیم، خواسته یا ناخواسته. دغدغه‌مندی و احساس جزیی از اینجا بودن، احساس اینکه حیفه خراب بشه یا حیفه بهتر نشه، ...


دیّماً که، از یه دید دیگه نگاه کنی کلی جنبه‌ی تبلیغاتی و انگیزشی داره! برای اینکه بقیه جاها ببینن، کسایی که رای ندادن ببینن، اونایی که دارن زحمت می‌کشن و واقعن نگران ایرانن ببینن. بذار مثالی بگم. اگه خودت برای یه کاری خیلی خیلی زحمت بکشی، بعدش ببینی که یسری آدم اومدن ۲-۳ ساعت از کار و زندگی‌شون زدن و فقط منتظر بودن تا کار تو رو ببینن. خب خیلی خوشحال میشی! خیلی بیشتر انگیزه پیدا می‌کنی که بری جلو! یا کسی که کلن براش این چیزا مهم نیست وقتی می‌بینه این همه وقت صرفش میشه، یکم شاید ناخودآگاه یا خودآگاهش قلقلک بیاد که نکنه واقعن خبریه. سوژه‌ی رسانه‌ها هم میشه و پخش میشه.


و سیّماً. در ادامه‌ی دو تا نکته‌ی بالا. حالا گفتیم این خوبیا رو می‌تونه داشته باشه زیاد توی صف واستادن. خب سختی و بدی هم داره. اصل ایرادی که من اولش بهش می‌گرفتم این بود که آدما وقتشون تلف میشه! این اون چیزی نیست که می‌خوان! از کارشون می‌افتن!

ولی خب، بیا منطقی باشیم، از این حدود ۴۰ میلیون نفری که اومدن رأی دادن واقعاً چقدرشون اگه نمیومدن کار مفید می‌کردن؟! کاری که به خوبیایی که اون بالا گفتم بچربه؟! حالا ۳ میلیون ساعت ملت جا اینکه پا تلویزیون بشینن یا تو تلگرام ول‌گردی کنن، تو صف انتخابات واستادن! مشکلش چیه؟!


و این‌چنین شد که من حرفم رو پس گرفتم! 😊


هنوز هم تصمیم دارم که پیگیری بکنم بابت یکم غیر بدوی شدن این ماجرا؛ ولی خب الآن می‌دونم که می‌تونن قانعم کنن!



پ.ن. مثل اینکه یسری جاها انتخابات شورای شهر بصورت الکتریکی بوده؛ خبر نداشتم. حوزه‌ی ما که داغون بود! اول یکی صورتمون رو می‌دید، بعد ۳ نفر دستی اسممون رو باید می‌نوشتن و بعدش یکی، دو جا دیگه وارد می‌کردن!

۹۶/۰۲/۳۰ موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد مهدی شکری

دل‌نوشته

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی