خیلی وقته که یچیزایی توی ذهن من اومدن و گهگاهی بهشون فکر میکنم. الان (همین الان!) اسمش رو گذاشتم بدیهیات سخت، که در آینده هم خیلی محتمله که اسمش رو عوض کنم! ایشالا توی پستی جدید بیشتر توضیح میدم و تعریفش میکنم و اینا! بعد از اینکه این فکر کردنا شروع شد، یکم که گذشت، تصمیم گرفتم اینجا بنویسمشون. نتیجش هم شد ۳ تا متن نصفه-نیمه! ولی یچیزی یاد گرفتم، اینکه وقتی انگیزه داری، وقتی تازه به نتیجه رسیدی، اون موقع باید بنویسی. تا میتونی باید همون موقع بنویسی! اگه ننوشتی یا نصفه موند هم باید دقیق براش برنامه بریزی که کی قراره ادامش بدی و تموم بشه. در غیر این صورت اگه ولش کنی تا هروقت حال داشتی ادامه بدیش، خب شکست میخوره و هیچوقت تموم نمیشه..!
منم ساعت ۱ شروع کردم به نوشتن و الان اینی شده که تو ادامهی مطلبه. پس خیلی هم انتظار نداشته باشین، متنی که توی ۴۵ دیقه نوشته شده، اونم نصف شب، معلومالحاله دیگه! 😁