هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

هویج شگفت انگیز

نوشته های محمد مهدی شکری

حلال مشکلات

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۸:۵۴ ق.ظ

این متنی هست که برای نشریه‌ی رایانش نوشتم، و تو شماره‌ی ‍۱۳ در مهر ۹۸ چاپ شد. نوشتنش خیلی سخت بود... فکر کنم از مرداد درگیرش بودیم! خود علی اکبر غیوری (سردبیر رایانش) هم خیلی کمکم کرد توی نوشتنش.

کل این شماره از رایانش رو می‌تونید از اینجا دانلود کنید.

 

 

در ادامه همینو در قالب متنی آوردم.

 

 

این متن روند عجیبی دارد! از چند مثال شروع می‌شود و در نهایت به رویا پردازی و پس از آن به تلاش برای واقع‌بینی می‌رسد. این متن را داستان فکر کردن یک فرد فرض کرده و بخوانید؛ فکر کردنی که قطعا خالی از ایراد نیست.

 

چند مثال میهنی
دکتر هادی فروغمند اعرابی، از اساتید علوم کامپیوتر شریف، در حلقهٔ راه مهندسی ترم اول ما داستان راه‌اندازی انجمن علمی دانشکده‌مان را تعریف کرد. سال‌ها از این داستان می‌گذرد؛ حال این انجمن تبدیل شده به قلب تپندهٔ دانشگاه شریف، و احتمالا یکی از فعال‌ترین انجمن‌های علمی دانشجویی در کل ایران. از تاثیرگذاری این انجمن هرچه بگوییم کم گفتیم! در این حد که بعضی از انجمن‌های علمی دانشگاه‌های دیگر به تقلید از ما SSC نام گرفتند، که مخفف یک ترکیب در زبان انگلیسی است که برخی می‌گویند معنای درستی هم ندارد! این که اسم غلط SSC در ایران پخش شده، یعنی قطعا ده‌ها رویدادی که برگزار می‌کند و ایده‌های نابی که اعضای SSC می‌زنند هم همه‌جا شنیده شده و خیلی جاها از آن الگوبرداری کرده‌اند. مثلا رویداد نبرد هوش مصنوعی شریف، که سالیان سال است در حال برگزاریست و بانیانش هم همین بچه‌های SSC خودمانند. اگر اخبار باقی دانشگاه‌ها را دنبال کنیم، خیلی راجع به تلاش برای برگزاری رویدادهای کاملا مشابهی در دانشگاه‌های دیگر ایران می‌شنویم.

نفْسِ SSC و AI Challenge خیلی هم خوب هستند و شکی در آن نیست. ولی من، بر خلاف عرف دانشکده، اصلا نمی‌خواهم راجع به آن‌ها و فعالیت دانشجویی صحبت کنم! هدفم نشان دادن تاثیر بزرگ کارهای دانشجوهای شریف در این مثال‌هاست. این روزها وجود یک انجمن علمی در یک دانشگاه عجیب نیست، همه جا دارند، ولی تاسیس چنین انجمنی کارِ بزرگی بوده. رویداد هم که اکنون همه‌جا برگزارمی‌شود؛ ولی برگزاری چنین رویدادی برای اولین بار کارِ سختی بوده. دست‌مریزاد به گروهی که احساس کمبود یک انجمن فعال دانشجویی با محوریت علمی در دانشکده کامپیوتر را داشتند، و آن را برپا کردند. و دست‌مریزاد به افرادی که ایدهٔ AI Challenge -که قبلا Java Challenge نام داشت- را داشتند و آن را پابرجا نگه‌داشتند. چرا دست‌مریزاد؟ چون این‌ها افرادی هستند که کمبودی را حس‌کردند، راه حلی برایش یافتند، و آن را عملی کردند.

بگذارید داستانی برایتان بگویم. روزی از روزهای ۷-۸ سال پیش، دو دانشجوی CE شریف که TA درس مبانی برنامه‌سازی بودند، راجع به مشکلی با هم صحبت می‌کردند: این که تصحیح تمارین برنامه‌نویسی این درس به صورت دستی انجام می‌شود. آن دو به خوابگاه رفتند در حالی که به فکر سامانه‌ای بودند که بتواند به صورت خودکار به تمرین‌ها نمره دهد. آن شب یکی از آن دو نفر خوابش نبرد. تا صبح بیدار ماند و کد زد. و آن شب هستهٔ سامانه‌ای را نوشت که الان به نام Quera می‌شناسیم. این روزها در هیچ‌یک از دانشگاه‌های خوب ایران تمرین‌های برنامه‌نویسی دستی تصحیح نمی‌شود.

یک نکته در این مثال برای اهل دل مخفیست! که این دانشجو عضو SSC یا دیگر تشکل‌های فعال دانشجویی نبود، و بجز طرح و تصحیح تمارین مبانی، انتظار بیشتری از او نمی‌رفت. باور کنید نیازی نیست عضو شورای مرکزی SSC باشیم یا مسئولیت خیلی خاصی داشته باشیم؛ این حلّال مشکلات بودن فقط و فقط به روحیهٔ خودمان بازمی‌گردد. روحیه‌ای که هرجا و در هر عنوانی که باشیم خودش را نشان می‌دهد!

خب، چند مثال از تلاش عملی برای حل مشکل گفتم. خیلی هم کم گفتم، اما کافیست. چون نمی‌خواهم شعار بدهم، و نمی‌خواهم و نمی‌توانم بگویم که ما همه باید مثل ایشان باشیم. نیازی هم نیست. از من صرفا قبول کنید که چنین افرادی در تاریخ وجود داشته‌اند، و دانشجوهای کامپیوتر شریف چنین می‌توانند تاثیرگذار باشند.

 

یک مثال از استنفورد
حال که این همه داستان میهنی گفتم، با پیروی از مُد، یک داستان آن‌وَرِ آبی هم می‌گویم. داستان راجع به یکی از دانشجوهای دانشگاه استنفورد هست که خیلی نوشابه دوست داشت! دانشجوی قصهٔ ما نوشابه‌هایش را از یک دستگاه فروش خودکار(وِندینگ ماشین خودشان!) می‌خرید، که از خوابگاهشان تا آن مقداری فاصله بود. هر از گاهی پیش می‌آمد که این دانشجو به سمت دستگاه نوشابه‌فروشی می‌رفت، و پس از یک پیاده‌روی طولانی می‌دید که این دستگاه خالی است و نوشابه‌هایش تمام شده! وقتی این اتفاق چند بار برای دانشجوی قصهٔ ما پیش آمد، دیگر طاقتش طاق شد. او یک دوربین در جلوی دستگاه کار گذاشت و آن را به یک وب‌سایت متصل کرد، طوری که هر کسی بتواند بصورت اینترنتی آن دستگاه را رصد کند و اگر دستگاه خالی شده بود، صبر کند تا پرش کنند و بعد از آن راهی خرید شود. 
یک نتیجهٔ اخلاقی از این داستان این است که چه افراد بیکاری در استنفورد پیدا می‌شوند! و نتیجهٔ دیگر داستان ساده بودن مشکلی است که حل شد. چه جور آدمی حال و حوصله دارد برای چنین مشکل کوچکی به فکر راهکار باشد؟ آدمی که برای هر مشکلی به دنبال راهکار است. و این است یکی از فرهنگ‌هایی که استنفورد را استنفورد کرده است.
می‌گویند که بعدها دستگاه‌های نوشابه‌فروشی دیگری هم به استنفورد اضافه شد و مشکل مسافت طولانی برای خرید نوشابه حل شد، اما این وب‌سایت و دوربینش پابرجا ماند که نمادی باشد برای افرادی که مشکلی که با آن مواجه هستند را حل می‌کنند. (بله، استنفورد هم نیاز به چنین نمادهایی دارد!)

خدای ناکرده فکر نکنید هدفم تخریب خودمان در برابر استنفورد است. می‌خواهم بگویم یک وقت فکر نکنیم که در آن سوی دنیا مشکلی نیست، و اگر هم هست خود به خود حل می‌شود. چنین نیست؛ بلکه روحیهٔ برخورد با مشکل متفاوت است. مشکل در استنفورد فرصتی برای حل کردن به دانشجو می‌دهد. فرصتی برای بروز خلاقیت و نوآوری به دانشجو می‌دهد. البته در اینجا هم هر مشکلی فرصتی به ما می‌دهد؛ فرصتی برای غر زدن..!
باز هم نمی‌خواهم شعار بدهم، و باز هم نمی‌خواهم و نمی‌توانم بگویم که ما همه باید مثل ایشان باشیم. نیازی هم نیست. این دفعه هم از من صرفا قبول کنید که می‌توان چنین بود، و در دنیا هستند افرادی که چنین فرهنگی دارند.

 

حرف دل
حال با در کنار هم گذاشتن مثال‌های بالا بیایید خیال‌پردازی کنیم. دانشجویی را تصور کنیم که هم برای هر مشکلی هرچند ریز دنبال راهکار باشد(مثل همان دانشجوی استنفورد)، و هم اگر کم‌بودی حس کرد بتواند راهکاری برای آن بیاید و آن را عملی کند، و هم‌چنین بداند که می‌تواند تاثیرات بزرگی بگذارد. روحیهٔ چنین دانشجویی را در نظر بگیریم و دانشکده را با وجود این افراد تصور کنیم، که دانه دانه مشکلات دانشکده و دانشگاه و حتی ایران را حل می‌کنند!

حال دیگر رویاپردازی بس است، بیایید واقع‌گرا باشیم. شاید ما نخواهیم چنین دانشجویی باشیم. شاید نتوان چنین دانشجویی بود. شاید چنین فرهنگی با ما جور در نیاید، و اصلا همینی که هستیم خیلی هم خوب باشد. ولی با همین واقع‌گرایی هم یک انتقاد به فرهنگ من و برخی امثال من وارد است. این که خیلی هم به دنبال حل مشکلات نیستیم. نسبتا راحت از کنار مشکلاتی که می‌بینیم می‌گذریم؛ مشکلات کوچک و بزرگ را می‌بینیم و حتی لحظه‌ای ذهنمان را درگیرش نمی‌کنیم. احتمالا این را باید بگذاریم به حساب این که نمی‌دانیم که ما افرادی هستیم که می‌توانیم برخی از این مشکلات را حل کنیم؛ این باید به ما گوشزد شود و مثال‌هایی برایمان بیاورند که چنین شده تا باور کنیم. وگرنه چه چیزی بین ما و حلّال مشکلات شدن خواهد بود؟ حتما حل‌شان می‌کنیم!
 

۹۸/۰۷/۱۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد مهدی شکری

دل‌نوشته

نظرات  (۱)

چکیدش بنظرم همون اعتماد بنفس خودمونه 🤞

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی